یک بازیگر خوب باید چه فاکتورهایی داشته باشد که باور کنیم واقعا کارش را خوب انجام میدهد؟ آیا مسائل بیرون از عرصه نمایش و سینما هم در تصمیم ما برای اینکه فلان بازیگر را در کارش متبحر بدانیم کافی است؟ برای رسیدن به جمعبندی ،خصوصیات اخلاقی و رفتاری چهره مد نظرمان را زیر ذره بین قرار می دهیم؟ اصلا شده که بر اساس خواندن یکی دو مطلب و چند گفتوگو از هنرمند مشهوری که بازیهایش را دوست داریم او را به عنوان بازیگر محبوبمان انتخاب کنیم؟ اگر انتخاب شما مهدی هاشمی باشد حتما کار سختی نخواهید داشت چرا که با عجیبترین بازیگر سینمای ایران طرف هستید که مثل چشمبندیهایش در «آلزایمر» با هیچ جادویتان میکند. مهدی هاشمی بازیگر عجیبی است چون در تمام این سالها خودش بوده و به همین خاطر خیلیها دوستش دارند. از روزی که گروه دو نفره «پیاده» را با داریوش فرهنگ تشکیل داد تا همین امروز که دل هیچ کارگردان جوانی را نمیشکند میرمهدی هاشمی لنگرودی بوده و بس. هاشمی عاشق ادبیات بود و به مولانا، حضرت حافظ و فردوسی عشق میورزید. میخواست وارد فضای ادبیات و شاعرانگی شود اما وقتی دید با وجود علاقه بسیار، استعدادی در این زمینه ندارد شعر و شاعری را کنار گذاشت و به بازیگری رسید اما از همان روز نخست با توپ پر وارد این دنیای هزار رنگ دلفریب شد. بعد از اتمام تحصیلات در دانشگاه هنرهای زیبا با رفیق گرمابه و گلستانش گروه پیاده را تشکیل داد و با نسلی از خوبهای تئاتر مثل سوسن تسلیمی، احمد آقالو ،علیرضا خمسه،مرضیه برومند و … دنبال تئاتر تجربی رفت آن هم با روشهایی مبتنی بر بداههسازی از نمایشنامههای معروف . بعد از انقلاب وقتی عرصه تئاتر را برای او و هم نسلانش تنگ کردند از قاب تلویزیون وارد خانههای مردم شد تا غیر از خواص مخاطبان تئاتر عموم مردم هم ببینند که در افسانه «سلطان و شبان» چهها در چنته دارد. از آن روز تا به حال هاشمی در بیش از 40 فیلم سینمایی، چندین تله فیلم و تله تئاتر و البته 15 سریال تلویزیونی در کارنامهاش ثبت کرده و همچنان در 69 سالگی بازیگری را ادامه میدهد تا جایی که عمر همراهش باشد. مهدی هاشمی در کارنامه بازیگری خود نقاط پررنگ بسیاری دارد که برای بعضیهایش جایزه برده و برای خیلیهایش حتی تشویق هم نشده اما او کارش را با علاقه پیش برده است و همواره از حاشیهها فاصله میگیرد. میگوید انسانی که از تعریف و تشویق و پاداش خوشحال نشود انسان نیست اما او در دسته بازیگرانی قرار نمیگیرد که برای جایزه و پاداش کار کنند. مهدی هاشمی بازیگر شد چون قرار بود این اتفاق بیافتد و چیزی غیر از این در مخیله خودش هم نمیگنجید .همین حالا و بعد از نیم قرن کار هنری میگوید تصور دیگری از زندگی شغل دیگر نداشته و دنیای بازیگری آن هم از نوع بی حاشیهاش تمام دنیای او بوده است. او بازیگر عجیبی است چون غیر از اینکه پول برایش اولویت ندارد و دور از حواشی کار میکند تزهای ویژه ای برای خودش دارد که در زندگی هنریاش در این چهارچوبها حرکت کرده و ترسی از مخدوش شدن کارنامه بازیگریاش ندارد. هاشمی بازیگر عجیبی است چون بازی در کارهای عامهپسند تلویزیون را هم دوست دارد و حضور در این جور کارها را استراحتی برای خودش میداند. پشت این تصمیم عجیب اما یک استدلال جالب قرار دارد: «همیشه که نمی شود کارهای سخت و هنری انجام داد و پول هم نگرفت!» هاشمی در این سال ها همه کار کرده ؛ از بازی در تله فیلمهای نه چندان سطح بالا تا فیلمهای معمولی و ضعیف با کارگردانهای تازه از راه رسیده. پنج فیلم آخرش را با پنج کارگردان جوان کار کرده و این رویه را با حضور در فیلم دامادش سیاوش اسعدی ادامه خواهد داد. میگوید هر کاری دوست داشته باشد انجام میدهد و حضور در تله فیلم با بازی در فیلمهای سینمایی، تئاتر یا سریال برایش تفاوتی ندارد . بخش عجیب ماجرا وقتی است که بدانیم او آگاهانه در کارهای ضعیف بازی میکند و در حالی که می داند نتیجه کار در نهایت چیزی بیش از یک فیلم متوسط نخواهد شد اما اهل گزیده کاری نیست. میگوید انتخاب فیلمهای ضعیف کارنامه بازیگریاش کاملا آگاهانه بوده چون فرمان دست فیلمساز است و برعکس کارگردانها که حق ندارند کار ضعیف بسازند بازیگران میتوانند در کار ضعیف بازی کنند! در تمام این سالها از هاشمی نقش های خاطرهانگیز و ماندگار کم ندیده ایم اما با وجود بازتاب بازیهای درخشان او، خودش از بازیگری تعاریف عجیب و غریبی دارد و معتقد است هیچ وقت نقش بازی نکرده بلکه تنها وجوه زندگی خودش را در مقاطع مختلف سنی، در مکانهای مختلف و با حالاتی جدید به نمایش گذاشته است. در کارنامه هاشمی گوناگونی نقشها و رنگارنگی رلهایی که روی پرده نشانده چشمگیر و فراموش نشدنی است اما هیچگاه روی خودش زیاد از حد معقول حساب نکرده و میگوید بازیگری که ادعا دارد هر نقشی را میتواند بازی کند زیادی روی خودش حساب کرده است. او برای خودش فلسفه مختصر و سادهای ترسیم کرده و همواره در مسیری مشخص قدم برمیدارد تا از خودش فاصله نگیرد؛ اینکه در کارهایی حاضر نشود که به خاطرش از خودش خجالت بکشد. البته به خاطر همان تزهای عجیب و غریب پیش گفته، در کارنامهاش فیلم ضعیف کم ندیدهایم. فیلمهایی که خودش به ضعیف بودنشان تاکید میکند و البته خجالت میکشد تماشایشان کند اما در میان تمام ساده انگاریهایش درانتخاب فیلم مرز بین فیلم ضعیف و خائنانه را خوب میشناسد. عجایب دنیای بازیگری هاشمی به همینها محدود نمیشود. او بر خلاف بسیاری از همکارانش در مقابل تعریف و تمجید از خود گارد میگیرد. گاردی که هیچ وقت فکر نمیکنی حتی شبیه ادا و اطوارهای مرسوم آدم معروفهای به ظاهر متواضع باشد. اوج متفاوت بودن هاشمی جایی است که وقتی به او میگویند به اندازه کارهای درخشانش قدر ندیده جواب میدهد بیشتر از آنچه که هست رویش ارزش گذاشتهاند و به نظر خودش بیش از حد تحویلش گرفتهاند چون اندازه اش همین است! مهدی هاشمی مدل بازیگری ساده ای دارد. از آن دست بازیگرهایی است که سر صحنه همه را میخندانند اما میگوید خنداندن را مثل اکبر عبدی و شیرینهای سینما بلد نیست. او در اوج پیچیدگیهای بازیگری باز هم کودک درونش را وسط عرصه نمایش رها میکند تا جایی که دیدهاند سر صحنه «ضد گلوله» در حالی که زیر تانک سینه خیز میرود برای سیاهی لشگرهای کنار دستش جوک تعریف میکند. هاشمی از آن دست بازیگرانی است که همواره خودش را می سپارد دست کارگردان و حتی اگر سن فیلمساز به اندازه نصف سالهای فعالیت هنریاش نباشد هم بدون دخالت، کاری که از او خواسته شده را انجام میدهد. عجیب اینکه وقتی کاری را شروع میکند نمیپرسد بقیه بازیگران فیلم و سایر عوامل چه کسانی هستند و طبیعتا پیشنهادی هم برای تهیه کننده و کارگردان ندارد. اهل نق زدن وسط کار هم نیست تا جایی که وقتی فیلمبرداری «تراژدی»از فصل گرم به فصل سرد سال به تعویق میافتد و باید یک ماه تمام در سرمای شبهای دماوند بلرزد و با لباس اسکی بازان سر صحنه حاضر باشد به خاطر سختی کار کنار نمیکشد . عجایب هاشمی همچنان ادامه دارد و فتوتهای او به علایقش هم تسری پیدا میکند تا جایی که از او می شنویم همیشه بازیگران نقشهای دو و سه را دوست دارد چون همگی از مکانهای فرهنگی بالا آمدهاند و هیچ وقت هم ستاره نشدهاند. جدا از این هاشمی برای هنروران سینما هم احترام خاصی قائل است و همیشه از این گروه مظلوم یاد کرده تا جایی که وقتی قرار شد در جشنواره فجر از او تقدیر و تجلیل شود سه هنرور قدیمی را بالای سن دعوت کرد و جایزهاش را به آنها داد تا بازیگر مبتکر و البته قدرشناسی باشد. جست و جو درباره وجوه اخلاقی و رفتاری مهدی هاشمی هم شما را به نتایج جالبی خواهد رساند. او که میگوید از مولانا تاثیر اخلاقی گرفته و « خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ » را هر روز زندگی مشق میکند هیچ وقت برای حضور در مراسم شیک و مجالس رسمی آمادگی ندارد و ترجیح میدهد به جای حضور متناوب در مراسم اینچنینی کارش را درست انجام دهد. همچنین اهل حضور در فستیوالهای خارجی و عکس گرفتن با ستارهها نیست و قدم زدن در جنگل های مرزنآباد را به گام برداشتن روی فرش قرمز ترجیح میدهد. از طرفی با تمام داراییهای هاشمی از عرصه هنر، او خودش را در بسیاری از امور غیر از بازیگری نادان میداند اما اگر قصد ورود به هر کاری را داشته باشد با توپ پر وارد میشود تا جایی که وقتی تصمیم میگیرد بالاخره وارد دنیای مجازی شود روی ورود آگاهانه و هوشمندانه تاکید میکند . همچنین برخلاف بسیاری از همنسلانش از غوطهور شدن زندگی روزمره انسانها در دنیای مجازی گلهای ندارد و میگوید حیف است که در قرن تکنولوژی، انسان با دنیای مجازی بیگانه باشد. پیچیدگیهای دنیای شخصی این بازیگر باز هم شما را متعجب خواهد کرد وقتی که بدانید چهل سال است میخواهد گیتار برقی یاد بگیرد چون خواننده ی ترانه مورد علاقه ش را زمانی با گیتار برقی اجرا کرده بود! مهدی هاشمی که سابقه پر و پیمانی در همکاری مشترک با داریوش فرهنگ در سینما و تلویزیون دارد با فیلمسازان بزرگی مثل بهرام بیضایی، رخشان بنی اعتماد ، خسرو سینایی، خسرو معصومی،کیومرث پوراحمد و … کار کرده اما آنکه بیشترین تاثیر را در دنیای بازیگری او گذاشته کسی نیست جز کیانوش عیاری که با سریالهای «دکتر قریب» و « هزاران چشم» وجوه تازه ای از این عرصه را برایش عیان کرد تا بعد از نادیده گرفتن آنچه در «هیچ» کاهانی ارائه کرده بود جشنوارهنشینها با «آقا یوسف» و «آلزایمر» جایزه نگرفتنهایش را جبران کنند. مهدی هاشمی 36 سال در این سینما ایفاگر رلهای مختلف بوده اما حتی وقتی بعضا با ناملایمتیها از پرده فاصله گرفته بد سینما را نگفته و به تلویزیون پنا برده است تا آنجا شغلش را پی بگیرد. هاشمی که میبیند «مصائب چارلی»، «مرگ یزدگرد» و «خانه پدری» پشت سد اکران مانده و جفا میبیند در تاریک ترین نقاط حیات سینمای ایران هم اهل مناقشه نبوده و در مورد خودش و آنچه سهم او از این سینماست به شدت منطقی به نظر میرسد تا جایی که میگوید با 160 سانتیمتر قد نمیتواند ایفاگر رل جیمز باند،سرداران جنگ و چگوارا باشد و نقشهایی را بازی خواهد کرد که به روحیه و ظاهر او نزدیکند.