انرژی من و چاوشی باهم جور است
انرژی من و چاوشی باهم جور است
یک سال از خبر نوشتهشدن فیلمنامه «سنتوری2» گذشته و داریوش مهرجویی همچنان منتظر سرمایهگذاری است که با کمک او بتواند فیلمش را بسازد؛ فیلمی که قسمت اول آن یکی از نامدارترین قربانیان تاریخ سینمای ایران است. ماجراهایی که برای این فیلم پیش آمد، جلوگیری وزارت ارشاد دولت محمود احمدینژاد از اکرانش و پخش گسترده سیدی قاچاق او، همهوهمه ضربه سنگینی برای آدمی مانند مهرجویی بود. بااینحال فیلم به حیات خود ادامه داد. بارهاوبارها دیده شد و هنوز هم جزو فیلمهای محبوب به شمار میرود. درباره قسمت دوم این فیلم و سریالهایی که مهرجویی میگوید سناریوی آنها را آماده کرده ولی هنوز هیچ نهادی برای ساخت آن پا پیش نگذاشته، با او گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید: – آقای مهرجویی مدت زیادی از زمانی که اعلام کردید فیلمنامه «سنتوری 2» آماده ساخت است، گذشته و هنوز این فیلم جلوی دوربین نرفته است. چرا؟ زمانی بود که انسانهای ثروتمند در قرون گذشته با سفارش آثار هنری به هنرمندان، هم نام خود را ماندگار میکردند و هم موجب بالندگی و تولید آثار هنری میشدند. این سنت بهویژه در اروپا بسیار رواج داشت و البته هنوز هم هست اما در ایران چنین اتفاقی نمیافتد، یعنی برای فیلمی مانند سنتوری که آدمهای بسیاری، آن را نه یک بار که دهها بار دیدهاند، هیچکس پیدا نمیشود که بخواهد سرمایهگذاری کند. من در جریان ساخت «سنتوری» بسیار متضرر شدم، چون تهیهکننده کار خودم بودم. وزیر وقت ارشاد، آقای صفارهرندی این فیلم را نابود کرد و همه ضرر و زیانش را بر دوش ما انداخت. مورد «سنتوری» واقعا مورد عجیبی بود، چون در جامعه کنونی ما کسی که کار را نوشته، ساخته و برایش زحمت کشیده نه تنها هیچ سهمی نبرد، بلکه سراپا ضرر هم کرد. آن هم برای فیلمی که در فستیوال فجر، 15 بار نمایش داده شد و جایزه هم برد اما ناگهان شب قبل از اکران عمومی تصمیم گرفتند جلوی نمایش آن را بگیرند. – مسئولان فعلی ارشاد چرا کمکی نمیکنند تا شما بتوانید قسمت دوم این فیلم را بسازید؟ وزارت ارشاد آنقدر بیپول است که من شنیدهام حتی قدرت پرداخت دستمزد کارکنان خود را هم ندارد و اگر پولی هم باشد، ترجیح میدهند خرج خودیها کنند در نتیجه نمیتوان روی این موضوع حساب چندانی باز کرد. باید به بخش خصوصی فکر کرد که ظاهرا آنها هم ترجیح میدهند برج روی برج بسازند یا پولهایشان را در بانک بگذارند و سودش را بگیرند. – ظاهرا چند سریال هم برای ساخت آماده دارید و گفتهاید درباره یکی از آنها که زندگینامه دکتر حسابی بود، با تلویزیون مذاکراتی کردهاید که به نتیجه نرسید. چرا حاضر نشدند برای چنین کاری با شما همکاری کنند؟ چون بودجه سریال نسبتا بالاتر از حد متوسط بود. ازسوی دیگر مسئولان صداوسیما رغبتی به ساخت آثاری درباره دانشمندان بزرگ ایرانی ندارند و بیشتر ترجیح میدهند درباره تاریخ اسلام یا شخصیتهای تاریخی – اسلامی سریال بسازند. – این بسیار عجیب است که مسئولان رسانه ملی این درایت را ندارند که با فیلمسازی باسابقه شما همکاری کنند ولی برای مثال حاضرند برای سریالی مانند «کیمیا» که حالا به موضوعی برای شوخی و لطیفه در شبکههای اجتماعی تبدیل شده، پول خرج کنند. در سرآغاز سریال «زکریای رازی» که من 13 قسمت آن را با دیالوگ کامل نوشته و تقدیم سیمافیلم کردم، سکانسی هست که دربار یکی از پادشاهان اروپایی در قرن چهاردهم را نشان میدهد؛ در این سکانس شخصی وارد قصر میشود و خطاب به پادشاه میگوید در ایران شخصی به نام زکریای رازی کتابی در 24 جلد درباره علم طب و مقابله با انواع و اقسام امراض نوشته که بسیار گرانبهاست. من از شما خواهش میکنم ترتیبی دهید کتابهای او در دانشگاههای ما تدریس شود، چون بسیار مفید است، اما نه سیمافیلم و نه هیچ نهاد دولتی دیگری به این سریال توجه نکرد. – بسیاری از کشورها آرزو داشتند کسانی مانند شما یا بهرام بیضایی یا ناصر تقوایی در سینمای آنها بود و کار میکرد اما ظاهرا در ایران این اتفاق نمیافتد. ما نخبهکش هستیم و بهطور کلی چند صفت بارز در روانشناسی ما بوده که نه تنها در دولت بلکه در ملت ما پررنگ است و درواقع روانشناسی انسان برخی از ایرانیان شامل دو خصوصیت اصلی میشود؛ یک: نخبهکشی و دو: کینهتوزی. ما دچار فردیت قلابی، خودمدار، قدرتطلب و خودخواهانهای هستیم که دیگران را غریبه میداند. ترافیک ما به بهترین شکل بیانگر همین ویژگی است؛ در خیابانهای ما هیچکس به هیچکس راه نمیدهد و آدمها زرنگی و فردیت خود را در این میدانند که راه طرف را بگیرند، نه اینکه به او راه بدهند، درحالیکه در ظاهر مدام به هم تعارف میکنیم و احترام میگذاریم ولی ضد یکدیگر هستیم. برای هم میزنیم و از هم بیگانهایم و دشمن خود شدهایم. بهاینترتیب با جامعهای پر از بغض، کینه، ریا و فریبکاری روبهرو هستیم که معلوم نیست به کجا میخواهد برود. – فیلم «سنتوری» امتحان خودش را پس داده، هنوز هم جزو فیلمهایی است که خواهان دارد و معمولا در فهرست سفارشها قرار میگیرد و یکی از فیلمهای موفق از نظر جذب مخاطب است اما چرا کسی حاضر نیست برای بخش دوم آن سرمایهگذاری کند؟ ببینید مسأله فقط «سنتوری» یا فیلمهای من نیست. همه گرفتار این مشکل هستند، چون اوضاع و احوال اقتصادی مغشوش است و ثبات واقعی ندارد. سیستم تولید هنوز به کار نیفتاده و سرمایهگذاران میترسند وارد میدان شوند و بههمیندلیل ترجیح میدهند به سراغ کارهای دیگری بروند ولی اینطور نمیماند. من میدانم در بخش خصوصی و دولتی ما ثروتمندان عظیمی هستند که نمیدانند با پولشان چکار کنند. نه جرئت بردن به خارج و گذاشتن در بانکهای خارجی دارند و نه جرأت میکنند در ایران کار تولیدی انجام دهند. فقط سرمایه را در بانک خواباندهاند و سودش را میگیرند بیآنکه از این ثروت چیزی تولید یا خلق شود. با اکران فوقالعادهای که فیلمها در نوروز امسال داشتند و رونقی که ظاهرا شامل حال سینما شده، فکر نمیکنید بتوان اعتماد بخش خصوصی را برای حضور و فعالیت در این عرصه جلب کرد؟ این کار بستگی به رسانههای خبری دارد. این شمایید که باید توجه آنها را جلب کنید. آدمهایی مانند من و ما تریبون نداریم و نمیتوانیم به همهجا رخنه کنیم یا صدایمان را به گوش دیگران برسانیم. همین رسانهها و خبرگزاریها هستند که میتوانند این کارها ترویج دهند و آدمها را سر شوق بیاورند. – البته باید واقعا از وزارت ارشاد هم پرسید که چرا امکان فعالیت شما را فراهم نمیکند؟! و خانه سینما. اصلا این نهاد چکاره است؟ او باید این کارها را بکند و امکان کار برای ما فراهم کند یا برای مثال وقتی جلوی فیلمها را میگیرند، بیاید و دفاع کند. نباید همصدای وزارت ارشاد باشد و به مثابه بازوی اجرائی سازمان سینمایی عمل کند. باید نهاد خودمختار باشد که نفع سینما و سینماگران را در نظر بگیرد. یک سال است پروژه «سنتوری 2» خوابیده و هیچ اتفاقی نمیافتد و متأسفانه در خانه سینما هم آدمها بهدنبال منافع شخصی خود هستند و شرمی هم از این موضوع ندارند. – «سنتوری 2» هنوز ساخته نشده، با حاشیههایی همراه شد؛ برای مثال صحبتهایی که از قول محسن چاوشی یا به نقل از شما درباره همکاریتان با او در مطبوعات منعکس شد و تعجببرانگیز بود. واقعا در «سنتوری 2» نمیخواهید با محسن چاوشی همکاری کنید؟ چنین چیزی نیست. آقای چاوشی بهطور غیرمستقیم به گوش من رساندند که تمام این سروصداها بیخود بوده و ساخته ذهن خبرنگارانی است که بعضیهایشان فقط بهدنبال تنش و تضاد هستند. این اخباری که منتشر شد، مبنیبر اینکه قرار است در قسمت دوم من با حامد بهداد همکاری کنم و … همه کذب محض بود. هیچکس چنین حرفی نزد و من اصلا نمیدانم این حرفها از کجا آمد. شاید خودشان هم نمیدانند با ساختن چنین اخباری چقدر ضرر میزنند. هم بهداد و هم رادان را از من میرنجانند و من هم از همهجا بیخبر یا برای مثال آن خبری که گفته شد مهرجویی گفته هیچکدام از منتقدان فهم ندارند، واقعا تأسفبرانگیز است که عدهای برای شهرت و سروصدای کاذب، تن به هر کاری میدهند. این روزها محسن چاوشی با خواندن ترانههای سریال «شهرزاد» توجه همه را دوباره به خود جلب کرده است. من فیلمنامه «سنتوری 2» را قبل از سریال «شهرزاد» برای آقای چاوشی فرستادم و خواستم بخواند و بداند ماجرا از چه قرار است. به نظر من چاوشی حس قوی و خیلی قشنگی دارد که باید ویژهاش کرد و من فکر میکنم انرژیهای من و چاوشی با هم جور است و میتوانیم با همدیگر کارهای خوبی کنیم. امیدوارم این شایعات و این حرفهای دروغینی که منتشر شد، اثری روی رابطه ما نگذارد و بتوانیم در «سنتوری 2» باز هم با هم کار کنیم. |
انرژی من و چاوشی باهم جور است
یک سال از خبر نوشتهشدن فیلمنامه «سنتوری2» گذشته و داریوش مهرجویی همچنان منتظر سرمایهگذاری است که با کمک او بتواند فیلمش را بسازد؛ فیلمی که قسمت اول آن یکی از نامدارترین قربانیان تاریخ سینمای ایران است. ماجراهایی که برای این فیلم پیش آمد، جلوگیری وزارت ارشاد دولت محمود احمدینژاد از اکرانش و پخش گسترده سیدی قاچاق او، همهوهمه ضربه سنگینی برای آدمی مانند مهرجویی بود. بااینحال فیلم به حیات خود ادامه داد. بارهاوبارها دیده شد و هنوز هم جزو فیلمهای محبوب به شمار میرود. درباره قسمت دوم این فیلم و سریالهایی که مهرجویی میگوید سناریوی آنها را آماده کرده ولی هنوز هیچ نهادی برای ساخت آن پا پیش نگذاشته، با او گفتوگویی کردهایم که در ادامه میخوانید: – آقای مهرجویی مدت زیادی از زمانی که اعلام کردید فیلمنامه «سنتوری 2» آماده ساخت است، گذشته و هنوز این فیلم جلوی دوربین نرفته است. چرا؟ زمانی بود که انسانهای ثروتمند در قرون گذشته با سفارش آثار هنری به هنرمندان، هم نام خود را ماندگار میکردند و هم موجب بالندگی و تولید آثار هنری میشدند. این سنت بهویژه در اروپا بسیار رواج داشت و البته هنوز هم هست اما در ایران چنین اتفاقی نمیافتد، یعنی برای فیلمی مانند سنتوری که آدمهای بسیاری، آن را نه یک بار که دهها بار دیدهاند، هیچکس پیدا نمیشود که بخواهد سرمایهگذاری کند. من در جریان ساخت «سنتوری» بسیار متضرر شدم، چون تهیهکننده کار خودم بودم. وزیر وقت ارشاد، آقای صفارهرندی این فیلم را نابود کرد و همه ضرر و زیانش را بر دوش ما انداخت. مورد «سنتوری» واقعا مورد عجیبی بود، چون در جامعه کنونی ما کسی که کار را نوشته، ساخته و برایش زحمت کشیده نه تنها هیچ سهمی نبرد، بلکه سراپا ضرر هم کرد. آن هم برای فیلمی که در فستیوال فجر، 15 بار نمایش داده شد و جایزه هم برد اما ناگهان شب قبل از اکران عمومی تصمیم گرفتند جلوی نمایش آن را بگیرند. – مسئولان فعلی ارشاد چرا کمکی نمیکنند تا شما بتوانید قسمت دوم این فیلم را بسازید؟ وزارت ارشاد آنقدر بیپول است که من شنیدهام حتی قدرت پرداخت دستمزد کارکنان خود را هم ندارد و اگر پولی هم باشد، ترجیح میدهند خرج خودیها کنند در نتیجه نمیتوان روی این موضوع حساب چندانی باز کرد. باید به بخش خصوصی فکر کرد که ظاهرا آنها هم ترجیح میدهند برج روی برج بسازند یا پولهایشان را در بانک بگذارند و سودش را بگیرند. – ظاهرا چند سریال هم برای ساخت آماده دارید و گفتهاید درباره یکی از آنها که زندگینامه دکتر حسابی بود، با تلویزیون مذاکراتی کردهاید که به نتیجه نرسید. چرا حاضر نشدند برای چنین کاری با شما همکاری کنند؟ چون بودجه سریال نسبتا بالاتر از حد متوسط بود. ازسوی دیگر مسئولان صداوسیما رغبتی به ساخت آثاری درباره دانشمندان بزرگ ایرانی ندارند و بیشتر ترجیح میدهند درباره تاریخ اسلام یا شخصیتهای تاریخی – اسلامی سریال بسازند. – این بسیار عجیب است که مسئولان رسانه ملی این درایت را ندارند که با فیلمسازی باسابقه شما همکاری کنند ولی برای مثال حاضرند برای سریالی مانند «کیمیا» که حالا به موضوعی برای شوخی و لطیفه در شبکههای اجتماعی تبدیل شده، پول خرج کنند. در سرآغاز سریال «زکریای رازی» که من 13 قسمت آن را با دیالوگ کامل نوشته و تقدیم سیمافیلم کردم، سکانسی هست که دربار یکی از پادشاهان اروپایی در قرن چهاردهم را نشان میدهد؛ در این سکانس شخصی وارد قصر میشود و خطاب به پادشاه میگوید در ایران شخصی به نام زکریای رازی کتابی در 24 جلد درباره علم طب و مقابله با انواع و اقسام امراض نوشته که بسیار گرانبهاست. من از شما خواهش میکنم ترتیبی دهید کتابهای او در دانشگاههای ما تدریس شود، چون بسیار مفید است، اما نه سیمافیلم و نه هیچ نهاد دولتی دیگری به این سریال توجه نکرد. – بسیاری از کشورها آرزو داشتند کسانی مانند شما یا بهرام بیضایی یا ناصر تقوایی در سینمای آنها بود و کار میکرد اما ظاهرا در ایران این اتفاق نمیافتد. ما نخبهکش هستیم و بهطور کلی چند صفت بارز در روانشناسی ما بوده که نه تنها در دولت بلکه در ملت ما پررنگ است و درواقع روانشناسی انسان برخی از ایرانیان شامل دو خصوصیت اصلی میشود؛ یک: نخبهکشی و دو: کینهتوزی. ما دچار فردیت قلابی، خودمدار، قدرتطلب و خودخواهانهای هستیم که دیگران را غریبه میداند. ترافیک ما به بهترین شکل بیانگر همین ویژگی است؛ در خیابانهای ما هیچکس به هیچکس راه نمیدهد و آدمها زرنگی و فردیت خود را در این میدانند که راه طرف را بگیرند، نه اینکه به او راه بدهند، درحالیکه در ظاهر مدام به هم تعارف میکنیم و احترام میگذاریم ولی ضد یکدیگر هستیم. برای هم میزنیم و از هم بیگانهایم و دشمن خود شدهایم. بهاینترتیب با جامعهای پر از بغض، کینه، ریا و فریبکاری روبهرو هستیم که معلوم نیست به کجا میخواهد برود. – فیلم «سنتوری» امتحان خودش را پس داده، هنوز هم جزو فیلمهایی است که خواهان دارد و معمولا در فهرست سفارشها قرار میگیرد و یکی از فیلمهای موفق از نظر جذب مخاطب است اما چرا کسی حاضر نیست برای بخش دوم آن سرمایهگذاری کند؟ ببینید مسأله فقط «سنتوری» یا فیلمهای من نیست. همه گرفتار این مشکل هستند، چون اوضاع و احوال اقتصادی مغشوش است و ثبات واقعی ندارد. سیستم تولید هنوز به کار نیفتاده و سرمایهگذاران میترسند وارد میدان شوند و بههمیندلیل ترجیح میدهند به سراغ کارهای دیگری بروند ولی اینطور نمیماند. من میدانم در بخش خصوصی و دولتی ما ثروتمندان عظیمی هستند که نمیدانند با پولشان چکار کنند. نه جرئت بردن به خارج و گذاشتن در بانکهای خارجی دارند و نه جرأت میکنند در ایران کار تولیدی انجام دهند. فقط سرمایه را در بانک خواباندهاند و سودش را میگیرند بیآنکه از این ثروت چیزی تولید یا خلق شود. با اکران فوقالعادهای که فیلمها در نوروز امسال داشتند و رونقی که ظاهرا شامل حال سینما شده، فکر نمیکنید بتوان اعتماد بخش خصوصی را برای حضور و فعالیت در این عرصه جلب کرد؟ این کار بستگی به رسانههای خبری دارد. این شمایید که باید توجه آنها را جلب کنید. آدمهایی مانند من و ما تریبون نداریم و نمیتوانیم به همهجا رخنه کنیم یا صدایمان را به گوش دیگران برسانیم. همین رسانهها و خبرگزاریها هستند که میتوانند این کارها ترویج دهند و آدمها را سر شوق بیاورند. – البته باید واقعا از وزارت ارشاد هم پرسید که چرا امکان فعالیت شما را فراهم نمیکند؟! و خانه سینما. اصلا این نهاد چکاره است؟ او باید این کارها را بکند و امکان کار برای ما فراهم کند یا برای مثال وقتی جلوی فیلمها را میگیرند، بیاید و دفاع کند. نباید همصدای وزارت ارشاد باشد و به مثابه بازوی اجرائی سازمان سینمایی عمل کند. باید نهاد خودمختار باشد که نفع سینما و سینماگران را در نظر بگیرد. یک سال است پروژه «سنتوری 2» خوابیده و هیچ اتفاقی نمیافتد و متأسفانه در خانه سینما هم آدمها بهدنبال منافع شخصی خود هستند و شرمی هم از این موضوع ندارند. – «سنتوری 2» هنوز ساخته نشده، با حاشیههایی همراه شد؛ برای مثال صحبتهایی که از قول محسن چاوشی یا به نقل از شما درباره همکاریتان با او در مطبوعات منعکس شد و تعجببرانگیز بود. واقعا در «سنتوری 2» نمیخواهید با محسن چاوشی همکاری کنید؟ چنین چیزی نیست. آقای چاوشی بهطور غیرمستقیم به گوش من رساندند که تمام این سروصداها بیخود بوده و ساخته ذهن خبرنگارانی است که بعضیهایشان فقط بهدنبال تنش و تضاد هستند. این اخباری که منتشر شد، مبنیبر اینکه قرار است در قسمت دوم من با حامد بهداد همکاری کنم و … همه کذب محض بود. هیچکس چنین حرفی نزد و من اصلا نمیدانم این حرفها از کجا آمد. شاید خودشان هم نمیدانند با ساختن چنین اخباری چقدر ضرر میزنند. هم بهداد و هم رادان را از من میرنجانند و من هم از همهجا بیخبر یا برای مثال آن خبری که گفته شد مهرجویی گفته هیچکدام از منتقدان فهم ندارند، واقعا تأسفبرانگیز است که عدهای برای شهرت و سروصدای کاذب، تن به هر کاری میدهند. این روزها محسن چاوشی با خواندن ترانههای سریال «شهرزاد» توجه همه را دوباره به خود جلب کرده است. من فیلمنامه «سنتوری 2» را قبل از سریال «شهرزاد» برای آقای چاوشی فرستادم و خواستم بخواند و بداند ماجرا از چه قرار است. به نظر من چاوشی حس قوی و خیلی قشنگی دارد که باید ویژهاش کرد و من فکر میکنم انرژیهای من و چاوشی با هم جور است و میتوانیم با همدیگر کارهای خوبی کنیم. امیدوارم این شایعات و این حرفهای دروغینی که منتشر شد، اثری روی رابطه ما نگذارد و بتوانیم در «سنتوری 2» باز هم با هم کار کنیم. |
انرژی من و چاوشی باهم جور است