پیامدهای نامطلوب افسردگی سیاسی بر اجتماع
پیامدهای نامطلوب افسردگی سیاسی بر اجتماع
نوید عبدویسبسیاری از ما اطلاع داریم که بخش مهمی از اینگونه رفتارهای ناپسند علنی و غیر علنی، به دلیل محقق نشدن انتظارات و احساسات انسانها در طول زمان ناشی میشود. احساسات سرکوب شده روانی که بازتاب آنها در رفتارمان، اکثراً حتی بدون اراده و ناخود آگاه نمایان خواهد شد و باعث ایجاد بحران و تنشهای ا جتماعی میشود. احساساتی که به دلایل متعدد میتواند برانگیخته و سرکوب شده باشند؛ عدم پاسخ به انتظارات ارتباطی، عدم پاسخ به انتظارات معیشتی و. . . و بخصوص عدم پاسخ به انتظارات و احساسات سیاسی! انتظاراتی که ملت و یا بخشهایی از آن را میتواند در حوزه سیاست بشدت به خود دلبسته کند و در صورت ناتوانی سیستم در تحقق آنها و یا شکاف بین واقعیات و انتظارات برانگیخته شده مردم، به ایجاد بحرانهای عظیم اجتماعی منجر خواهد شد. بحران هایی که به گواه تاریخ، بخصوص پس از جنگها و انقلابها ایجاد میشوند و ضربه هایی را به ملت وارد خواهند کرد که گاها دهها و یا صدها سال زمان نیاز خواهند داشت تا التیام یابند؛ بخصوص اگر این انقلابها و جنگها دارای ایدئولوژی قوی و یا متعلق به اعتقادات مردم بوده باشند تا سطح انتظارات فراتر از یک رویکرد صرفا سیاسی باشد و زمینههای دیگر از جمله اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و. . . را نیز در بر بگیرد تا ابعاد و میزان یاس را در یک ملت افزایش دهد. خسارتهایی که به شکلهای مختلف در میان رفتار گروههای مختلف مردم بروز داده خواهند شد. در این حالت در میان مردم و نخبگان، عدهای کاملا از فعالیتهای سیاسی ناامید شده و همراه با حس بیاعتمادی نسبت به حاكميت سیاسی، به اصطلاح کنج عزلت گزیده و برای همیشه به دنبال مشغله زندگی روزمره خود خواهند رفت. عدهای همراه با پشیمانی، سعی در جبران اشتباه گذشته خود دارند و کم و بیش تلاش خواهند کرد اوضاع را به شرایط پیش از تغییر بازگردانند و حتی احتمال دارد که با دشمنان سیستم، همراه و هم صدا شوند. عدهای هم ناامیدانه، همچنان در سیستم سیاسی فعالیت خواهند کرد. اما نقطه مشترک بین تمام این افراد، داشتن روحیه سرخوردگی و یا گول خوردگی شدیدیست که در تمام عمر آن را با خود یدک خواهند کشید و تبعات این احساس برای جامعه میتواند بسیار خطرناک و مغرب باشد: عدم تعادل روانی- رفتارهای پرخاشگرانه، . . . و رفتار کسانی که شاید غیر قابل باور باشد، ولی همواره به تناسب نقش و مسئولیتشان با رفتارشان (حتی به صورت ناخود آگاه) سعی در افزایش حس نارضایتی در جامعه دارند و هیچ گاه اجازه نخواهند داد تا حس رضایت در جامعه حاکم شود و اصطلاحاً بحران زایی کرده تا اندیشه تغییر را همواره در میان مردم زنده نگه دارند. این افرد (نه چندان کم تعداد) در هر نقش و جایگاهی در جامعه میتوانند حضور داشته باشند؛ از کسانی که میتوانند تصمیمات کلان برای کشور بگیرند تا کسانی که در مناصب خدماتی اشتغال دارند. این چنین است که به صدمات یاسها و افسردگیهای سیاسی وارده به یک کشور واقف خواهیم شد. یاسهایی که به دلیل بالا بردن انتظارات فراتر از واقعیت، در میان مردم ایجاد میشوند. انتظارها و وعده هایی که به وسیله رهبران سیاسی، ساخته و یا دامن زده میشوند تا از این وسیله برای حمایت حداکثری توده مردم از خود، در تبلیغات بهرهمند شوند و با اصالت دادن افراطگونه به روندهای سیاسی در حل تمام مشکلات مردم، به سود خود استفاده کنند. متاسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما، به کرات افسردگیهای سیاسی را در دورههای گوناگون تجربه کردهایم. در سالهای پس از پیروزی انقلاب، به تدریج یاس و نوميديهایی برای بسياري از گروه های سياسي و اجتماعي ایجاد گردید که پیش از انقلاب، تلاشهای فراوانی را برای اصلاح و يا تغییر حکومت انجام داده بودند و طبیعتاً از نتیجه کار به هیچ عنوان رضایت نداشتند. یاس سیاسی دیگری پس از جنگ تحمیلی برای رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس حاصل آمد، کسانی که با حس آرمانگرایی پا به عرصه جهاد گذاشته بودند که نه به عمده اهداف نظامی خود، فائق آمدند، نه پس از بازگشتشان به انتظارات احتماعی، سیاسی و. . . آنها جامه عمل پوشیده شد. فیلم آژانش شیشهای نمونه خوبی از نمایش این یاس بود تا جاییکه این افراد میتوانستند تا آستانه خلق جنایت هم پیش روند. سومین یاس سیاسی ایجاد شده، پس از دوران سازندگی و یاس از آبادی و سازندگی کشور در اولین دوران با ثبات پی از پیروزی انقلاب (بخصوص در شهرهای جنگ زده) بود. چهارمین یاس سیاسی پس از دوره اصلاحات حاصل آمد و عدهای که با روی کار آمدن دولت وقت، امید بسته بودند تا با استفاده از فرایندهای قانونی بتوانند اصلاحات بسیاری را در نظام ایجاد کنند… پنجمین دوره یاس سیاسی در دوران و پس از دوران دولت نهم و دهم ایجاد شد و برای سه گروه عمده از مردم؛ گروه اول که به دلایل اقتصادی از دولت وقت حمایت کرده بودند برای اجرای عدالت و حل مشکلات اقتصادی مردم بیبضاعت، احساس سرخوردگی کردند. گروه دوم کسانی بودند که به دلیل جناح سیاسی مشترک، از آن دولت حمایت کردند، ولی دولت با اشتباه هایی که مرتکب شد، ایجاد حس سرخوردگی را در میانشان رقم زد و گروه سوم متعلق به معترضین انتخابات سال 88 بود، کسانی که عقیده داشتند نظام امین رای آنها نبوده است و…آخرين سرخوردگي و موج ياس و نوميدي، ميتواند در دوره همين دولتي باشد كه با شعار «تدبير و اميد» بر سر كار آمده، بر جامعه ايران فائق آيد كه متاسفانه اثراتش اوليهاش را مشاهده ميكنيم، خصوص پس از برگزاري انتخابات اسفندماه گذشته كه مردم تغيير را مطالبه كردند اما ظاهرا و مطابق خواست اقليت سياسي!، قرار است دربها بر همان پاشنه سابق بچرخند! كه در اينصورت، عملا همه «اميد»هاي يك ملت پس از چند دهه، بار ديگر رنگ خواهد باخت. امري كه البته مدنظر و ايدهآل همان تفكر و منش اقليت سياسي است تا شايد عملا به خواب و خيال خود براي «كره شمالي»كردن كامل نظام سياسي ايران نائل آيند؛ كه البته و به ياري خداوند و عزم و اراده ملت بزرگ ايران چنين خوابي براي آنها تعبير نخواهد شد!البته میزان تاثیر گذاری ناکامیهای سیاسی در هر ملت، به متغیرهای گوناگونی از جمله مقاومت آن ملت، روحیه امید و سازندگی و. . . هم وابسته میباشد که میتوان با اقداماتی نظیر کمک گرفتن از روشهای که به تخلیه احساسات کمک میکند و یا آشنا کردن مردم با واقعیات، نه شعارها و. . . از میزان اثرات زیان بار آن برای جامعه کاست. |
پیامدهای نامطلوب افسردگی سیاسی بر اجتماع
نوید عبدویسبسیاری از ما اطلاع داریم که بخش مهمی از اینگونه رفتارهای ناپسند علنی و غیر علنی، به دلیل محقق نشدن انتظارات و احساسات انسانها در طول زمان ناشی میشود. احساسات سرکوب شده روانی که بازتاب آنها در رفتارمان، اکثراً حتی بدون اراده و ناخود آگاه نمایان خواهد شد و باعث ایجاد بحران و تنشهای ا جتماعی میشود. احساساتی که به دلایل متعدد میتواند برانگیخته و سرکوب شده باشند؛ عدم پاسخ به انتظارات ارتباطی، عدم پاسخ به انتظارات معیشتی و. . . و بخصوص عدم پاسخ به انتظارات و احساسات سیاسی! انتظاراتی که ملت و یا بخشهایی از آن را میتواند در حوزه سیاست بشدت به خود دلبسته کند و در صورت ناتوانی سیستم در تحقق آنها و یا شکاف بین واقعیات و انتظارات برانگیخته شده مردم، به ایجاد بحرانهای عظیم اجتماعی منجر خواهد شد. بحران هایی که به گواه تاریخ، بخصوص پس از جنگها و انقلابها ایجاد میشوند و ضربه هایی را به ملت وارد خواهند کرد که گاها دهها و یا صدها سال زمان نیاز خواهند داشت تا التیام یابند؛ بخصوص اگر این انقلابها و جنگها دارای ایدئولوژی قوی و یا متعلق به اعتقادات مردم بوده باشند تا سطح انتظارات فراتر از یک رویکرد صرفا سیاسی باشد و زمینههای دیگر از جمله اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی و. . . را نیز در بر بگیرد تا ابعاد و میزان یاس را در یک ملت افزایش دهد. خسارتهایی که به شکلهای مختلف در میان رفتار گروههای مختلف مردم بروز داده خواهند شد. در این حالت در میان مردم و نخبگان، عدهای کاملا از فعالیتهای سیاسی ناامید شده و همراه با حس بیاعتمادی نسبت به حاكميت سیاسی، به اصطلاح کنج عزلت گزیده و برای همیشه به دنبال مشغله زندگی روزمره خود خواهند رفت. عدهای همراه با پشیمانی، سعی در جبران اشتباه گذشته خود دارند و کم و بیش تلاش خواهند کرد اوضاع را به شرایط پیش از تغییر بازگردانند و حتی احتمال دارد که با دشمنان سیستم، همراه و هم صدا شوند. عدهای هم ناامیدانه، همچنان در سیستم سیاسی فعالیت خواهند کرد. اما نقطه مشترک بین تمام این افراد، داشتن روحیه سرخوردگی و یا گول خوردگی شدیدیست که در تمام عمر آن را با خود یدک خواهند کشید و تبعات این احساس برای جامعه میتواند بسیار خطرناک و مغرب باشد: عدم تعادل روانی- رفتارهای پرخاشگرانه، . . . و رفتار کسانی که شاید غیر قابل باور باشد، ولی همواره به تناسب نقش و مسئولیتشان با رفتارشان (حتی به صورت ناخود آگاه) سعی در افزایش حس نارضایتی در جامعه دارند و هیچ گاه اجازه نخواهند داد تا حس رضایت در جامعه حاکم شود و اصطلاحاً بحران زایی کرده تا اندیشه تغییر را همواره در میان مردم زنده نگه دارند. این افرد (نه چندان کم تعداد) در هر نقش و جایگاهی در جامعه میتوانند حضور داشته باشند؛ از کسانی که میتوانند تصمیمات کلان برای کشور بگیرند تا کسانی که در مناصب خدماتی اشتغال دارند. این چنین است که به صدمات یاسها و افسردگیهای سیاسی وارده به یک کشور واقف خواهیم شد. یاسهایی که به دلیل بالا بردن انتظارات فراتر از واقعیت، در میان مردم ایجاد میشوند. انتظارها و وعده هایی که به وسیله رهبران سیاسی، ساخته و یا دامن زده میشوند تا از این وسیله برای حمایت حداکثری توده مردم از خود، در تبلیغات بهرهمند شوند و با اصالت دادن افراطگونه به روندهای سیاسی در حل تمام مشکلات مردم، به سود خود استفاده کنند. متاسفانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ما، به کرات افسردگیهای سیاسی را در دورههای گوناگون تجربه کردهایم. در سالهای پس از پیروزی انقلاب، به تدریج یاس و نوميديهایی برای بسياري از گروه های سياسي و اجتماعي ایجاد گردید که پیش از انقلاب، تلاشهای فراوانی را برای اصلاح و يا تغییر حکومت انجام داده بودند و طبیعتاً از نتیجه کار به هیچ عنوان رضایت نداشتند. یاس سیاسی دیگری پس از جنگ تحمیلی برای رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس حاصل آمد، کسانی که با حس آرمانگرایی پا به عرصه جهاد گذاشته بودند که نه به عمده اهداف نظامی خود، فائق آمدند، نه پس از بازگشتشان به انتظارات احتماعی، سیاسی و. . . آنها جامه عمل پوشیده شد. فیلم آژانش شیشهای نمونه خوبی از نمایش این یاس بود تا جاییکه این افراد میتوانستند تا آستانه خلق جنایت هم پیش روند. سومین یاس سیاسی ایجاد شده، پس از دوران سازندگی و یاس از آبادی و سازندگی کشور در اولین دوران با ثبات پی از پیروزی انقلاب (بخصوص در شهرهای جنگ زده) بود. چهارمین یاس سیاسی پس از دوره اصلاحات حاصل آمد و عدهای که با روی کار آمدن دولت وقت، امید بسته بودند تا با استفاده از فرایندهای قانونی بتوانند اصلاحات بسیاری را در نظام ایجاد کنند… پنجمین دوره یاس سیاسی در دوران و پس از دوران دولت نهم و دهم ایجاد شد و برای سه گروه عمده از مردم؛ گروه اول که به دلایل اقتصادی از دولت وقت حمایت کرده بودند برای اجرای عدالت و حل مشکلات اقتصادی مردم بیبضاعت، احساس سرخوردگی کردند. گروه دوم کسانی بودند که به دلیل جناح سیاسی مشترک، از آن دولت حمایت کردند، ولی دولت با اشتباه هایی که مرتکب شد، ایجاد حس سرخوردگی را در میانشان رقم زد و گروه سوم متعلق به معترضین انتخابات سال 88 بود، کسانی که عقیده داشتند نظام امین رای آنها نبوده است و…آخرين سرخوردگي و موج ياس و نوميدي، ميتواند در دوره همين دولتي باشد كه با شعار «تدبير و اميد» بر سر كار آمده، بر جامعه ايران فائق آيد كه متاسفانه اثراتش اوليهاش را مشاهده ميكنيم، خصوص پس از برگزاري انتخابات اسفندماه گذشته كه مردم تغيير را مطالبه كردند اما ظاهرا و مطابق خواست اقليت سياسي!، قرار است دربها بر همان پاشنه سابق بچرخند! كه در اينصورت، عملا همه «اميد»هاي يك ملت پس از چند دهه، بار ديگر رنگ خواهد باخت. امري كه البته مدنظر و ايدهآل همان تفكر و منش اقليت سياسي است تا شايد عملا به خواب و خيال خود براي «كره شمالي»كردن كامل نظام سياسي ايران نائل آيند؛ كه البته و به ياري خداوند و عزم و اراده ملت بزرگ ايران چنين خوابي براي آنها تعبير نخواهد شد!البته میزان تاثیر گذاری ناکامیهای سیاسی در هر ملت، به متغیرهای گوناگونی از جمله مقاومت آن ملت، روحیه امید و سازندگی و. . . هم وابسته میباشد که میتوان با اقداماتی نظیر کمک گرفتن از روشهای که به تخلیه احساسات کمک میکند و یا آشنا کردن مردم با واقعیات، نه شعارها و. . . از میزان اثرات زیان بار آن برای جامعه کاست. |
پیامدهای نامطلوب افسردگی سیاسی بر اجتماع