مصحح کتاب «مفتوحالقلوب» درباره اهمیت تصحیح نسخههای خطی گفت: بخش چشمگیر و ارجمندی از فرهنگ دیرسال مفاخر و نیاکان دانشورمان به هیأت مخطوطات به یادگار مانده است. این میراث مکتوب بیانگر پیشینۀ اندیشگی ما در حوزۀ تمدن ایرانی – اسلامی است و البته برای شناخت گذشتۀ علمی – فرهنگی خود ناگزیر به احیا و پژوهش در این یادگاران کهن هستیم. قلمرو گستردۀ این فرهنگ از آسیای صغیر و اروپا تا شبه قاره و مرزهای چین قابل بررسی است. انبوهی از نسخ خطی در این قلمرو وسیع به زبان فارسی وجود دارند که محتاج فهرستنویسی و بعضاً تصحیح و پژوهشاند و بیگمان در میان این میراث سترگ کشفیّات قابل توجّهی را میتوان یافت. پورابریشم افزود: نقد متنشناختی (Textual criticism) یا تصحیح متون از رشتههای بنیادینی است که به ویژه در سدۀ اخیر مورد توجّه قرار گرفته و در بازخوانی و ارزیابی متون اهمیّت فراوان دارد. در این رشته، مصحّح میکوشد تا با زدودن غبار قرون، متن را از دگرگونیها و دستبردهای احتمالی راهیافته بدان پیراسته و آن را به شکل اصیل برآمده از قلم مؤلف نزدیک کند تا خواننده و پژوهشگر صورت نهایی و مورد اعتمادی از متن را پیش رو داشته باشند. از این جهت تصحیح را خشت اول نقد دانستهاند؛ زیرا هرگونه نقد و نظری تا متّکی بر متون صحیح و اصیل نباشد اعتبار علمی نخواهد داشت. وی درباره ویژگی خاص «مفتوح القلوب» خاطرنشان کرد: «مفتوحالقلوب» تألیف محمّد بن محمّد هروی در سدۀ نهم و اوایل دهم، به روزگار حکمرانی سلطان حسین بایقراست. مؤلف از کاتبان دیوان حافظ بوده است و در گذر سالیان ماجراهای دلنشینی از تفأل به دیوان حافظ را مشاهده کرده و یا برای خود او پیش آمده است؛ پس بر آن میشود که این حکایات را مکتوب کند. در میان این دهها حکایت شگفت و خواندنی، حضور بعضی صوفیان نامدار مانند شاه قاسم انوار یا شیخ زینالدین خوافی و نیز شاهانی همچون سلطان حسین بایقرا و سلطان محمود گورکان را مییابیم که از سر صدق و اخلاص به دیوان حافظ تفأل زدهاند و غزلهای وصف حال را به پاسخ شنیدهاند و هم بر آن رفتهاند. این پژوهشگر با بیان اینکه «مفتوحالقلوب» بیانگر جایگاه والای معنوی حافظ در میان طبقات مختلف مردم از شاهان و صوفیان تا خنیاگران، شاعران و مردمان عامی است، افزود: این اثر نشان میدهد که چگونه خوانشهای یک متن ادبی باز میتواند به تایید یا دگرگونی گفتمانها بینجامد. اطلاعات سودمند تاریخی این کتاب از ایران سدۀ نهم نیز درخور توجه است که ما در انتها مستندسازی کردهایم. او درباره محل نگهداری نسخه اصلی این کتاب گفت: تنها نسخۀ شناختهشده از این متن گرانبها در کتابخانۀ دانشگاه استانبول محفوظ است. براساس ترقیمه، این نسخه به قلم علاءالدین منصور شیرازی به سال 989 هجری در استانبول کتابت شده است. نظر به اهمیّت مفتوحالقلوب، بر چاپ حروفی، چاپ عکسی آن را نیز افزودهایم و البته در آیندۀ نزدیک چاپ دیگری که تنها متن حروفی را شامل میشود، منتشر میکنیم. پورابریشم درباره دلایل خود برای چاپ این اثر با توجه به اینکه بسیاری از تصحیحها در بخش پایاننامههای دانشگاهها خاک میخورد، اظهار کرد: رسالۀ دکتری من در دانشگاه اصفهان، بررسی و تصحیح جنون المجانین بوده است که جامی در سدۀ نهم در کتاب نامدار خویش به نام نفحاتالانس از ارجمندی آن یاد کرده است. این متن تألیف یکی از عارفان دانشور خراسانی به نام قوامالدین خوافی است. من پس از فراهم آوردن نسخههای جنونالمجانین از استانبول، به مقابله و بازخوانی آن پرداختم، مقدمه و تعلیقات مفصّل و فهارس متعدّدی بر آن نگاشتم و امیدوارم در آیندۀ نزدیک آن را به ناشر بسپارم. او افزود: از وجوه اهمیّت جنونالمجانین گذشته از اطلاعات ارزنده در حوزۀ عرفان خراسان در سدۀ نهم، به بعضی از کهنترین نمونههای استقبال از غزلهای مولانا میتوان اشاره کرد که در میان آنها حتّی بعضی سرودههای مشهور منسوب به مولانا نیز به چشم میخورد. این نکته بیانگر محبوبیت و معروفیت غزلهای مولانا در خراسان سدۀ هشتم و اوایل نهم است و چنان که میدانیم مولانا و اخلاف او در آسیای صغیر میزیستند که بسیار دور از خراسان بود، امّا مفتوحالقلوب و بعضی متون دیگر را در گذر سالیان و مطالعۀ فهارس نسخ شناختهام و با صرف هزینه و وقت به تدریج فراهم آوردهام و چنان که پیشتر اشاره کردم هنوز متون گرانبهایی در کنج کتابخانهها مانده که دانشجویان میتوانند با مشاورت و راهنمایی استادان کارشناس و مسلطّ در این فن احیا و بازشناسی کنند. مصحح کتاب «مفتوحالقلوب» درباره محتوای این اثر گفت: خواندن این بازگوییهای صمیمی از پیشامدهای اجتماعی، سیاسی و یا حتّی شخصی مردمانی که قرنها پیش از ما میزیستند، لذّت شیرینی همسفری با آنان را در تاریخ برای من داشت. ماجراهای عاشقانهای که رنگ دیگر میگیرند، گذشت پادشاهی از مبارزی سرکش که اکنون اسیر شده و در انتظار مجازات است، رسوایی عالمان ریایی یا عیبجویان حافظ، شکوههای دردمندان از بیدادگران و بسیار حکایات دیگر که سرانجام آنها تنها با تفأل به دیوان خواجۀ راز دگرگون میشود و دلنشین و البته اعتقاد مخلصانهای که ایشان به لسانالغیب داشتند و هم بر آن طریق میرفتند که خواجه بدیشان مینمود. چه خوش گفته خواجۀ شیراز: به ناامیدی ازین در مرو بزن فالی… . وی درباره بحث تفال با توجه به اینکه «مفتوحالقلوب» در باب تفالاتی به دیوان حافظ شیرازی است، اظهار کرد: آیین تفأل، بسیار پیشتر از این در فرهنگهای دیگر نیز رواج داشته و در فرهنگ ایرانی- اسلامی حتّی به دیگر کتابها نیز تفأل میزدند که در مقدمه به نمونههایی از آن اشاره کردهایم؛ امّا طلب أصوب طُرُق از عالم معنا، متون مقدس و یا حتّی متونی که بوی جانهای آشنا داشت (مانند مثنوی مولانا) را در اولویّت قرار میداد تا در هنگامۀ تردید و دلتنگی، آنگاه که عقل درمیماند، پنجرهای به تیره روشن نادیدهها بگشایند و البته این مرحله پس از اندیشۀ بسیار و هماندیشی با خبرگان امر است. پورابریشم ادامه داد: در دیوان حافظ با توجه به پیوند شاعر با معارف الهی (مانند: قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت…) و نیز ویژگیهای محتوایی و فنّی غزلهای او، مانند تنوّع مضامین در یک غزل و یا مضمون غالب سرودهها که شادی و امید و حرکت است، ابهام هنری فراگیر و نیز حضور طبقات مختلف اجتماعی، از صوفی و واعظ و محتسب تا شاه و شاعر، و از همه مهمتر هنرآفرینی خواجه در به دست دادن متن ادبی باز که در آن سیالیّت دلالتهای معنایی بر مدلولهایی چندگانه مینشیند، ذهن خواننده را تطبیق نیّت و حال معنوی خود با غزل برآمده از تفأل میخواند و این گونه است که هر کسی از ظنّ خود یار او میشود: حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی، بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت میکنم